English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (857 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
authentication U به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to legalize a signature U اعتبار قانونی دادن
legalize U اعتبار قانونی دادن
legalising U اعتبار قانونی دادن
legalizes U اعتبار قانونی دادن
legalized U اعتبار قانونی دادن
legalizing U اعتبار قانونی دادن
legalised U اعتبار قانونی دادن
legalises U اعتبار قانونی دادن
corrupted U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupt U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupts U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
validated U تایید اعتبار قانونی کردن
validate U تایید اعتبار قانونی کردن
validates U تایید اعتبار قانونی کردن
validating U تایید اعتبار قانونی کردن
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
provable U قابل اثبات
renderable U قابل ارائه
demonstrably U قابل شرح یا اثبات
demonstrable U قابل شرح یا اثبات
veritable U قابل اثبات حقیقت
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
disaster dump U رونوشت از حافظه کامپیوترکه نتیجه اشتباه غیر قابل پوشش در برنامه است
prelatess U زنی که دارای مقام مترانی یا اسقفی باشد
expired appropriation U اقلامی که مدت اعتبار توزیع انها گذشته باشد
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
phototostat U رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
I'll take a leap of faith. U من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
ervolving credit U اعتبار قابل تجدید
revocable credit U اعتبار قابل برگشت
revocable letter of credit U اعتبار قابل برگشت
transferable credit U اعتبار قابل انتقال
revolving credit U اعتبار قابل تجدید
assignable credit U اعتبار قابل انتقال
credit available U اعتبار قابل استفاده
illegal U آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
fractional reserve banking U بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
long life itemes U اقلامی که عمر قانونی انها 5سال یا بیشتر باشد
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrevocable credit U اعتبار غیر قابل برگشت
credible <adj.> U قابل اعتبار [معتبر] [اقتصاد]
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
confirmed irrevocable credit U اعتبار غیر قابل برگشت تائیدشده
suable U قابل تعقیب قانونی
actionable U قابل تعقیب قانونی
tendering U ارائه دادن
giving U ارائه دادن
tenderest U ارائه دادن
gives U ارائه دادن
give U ارائه دادن
present U ارائه دادن
presented U ارائه دادن
presenting U ارائه دادن
presents U ارائه دادن
tendered U ارائه دادن
tender U ارائه دادن
put in U ارائه دادن
produce U ارائه دادن
produced U ارائه دادن
produces U ارائه دادن
hold forth U ارائه دادن
knuckle under <idiom> U ارائه دادن
bring forward U ارائه دادن
misrepresentation U بد ارائه دادن
acceptance credit U اعتبار قابل استفاده به وسیله قبولی نویسی
penal <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
indictable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
actionable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
chargeable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
rebuttable presumption U فرض قانونی قابل انکار
punishable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
submit U ارائه دادن پیشنهادکردن
submitted U ارائه دادن پیشنهادکردن
to produce testimony U مدرک ارائه دادن
submits U ارائه دادن پیشنهادکردن
put U ارائه یا توضیح دادن
puts U ارائه یا توضیح دادن
putting U ارائه یا توضیح دادن
forthcoming U اماده ارائه دادن
submitting U ارائه دادن پیشنهادکردن
to enter into force as from U قابل اجرا [قانونی] شدن از زمان
conclusive or irrebuttable presumption U فرض قانونی غیر قابل انکار
customs of war U اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
propone U پیشنهاد کردن ارائه دادن
porrect U منبسط کردن ارائه دادن
alleging U دلیل اوردن ارائه دادن
propounds U پیشنهاد کردن ارائه دادن
render U ارائه دادن ترجمه کردن
rendered U ارائه دادن ترجمه کردن
propound U پیشنهاد کردن ارائه دادن
renders U ارائه دادن ترجمه کردن
alleges U دلیل اوردن ارائه دادن
allege U دلیل اوردن ارائه دادن
to put in U منصوب کردن ارائه دادن
propounding U پیشنهاد کردن ارائه دادن
exhibited U ارائه دادن ابراز کردن
exhibiting U ارائه دادن ابراز کردن
exhibit U ارائه دادن ابراز کردن
exhibits U ارائه دادن ابراز کردن
estoppel U اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
produced U اقامه کردن ارائه دادن سند
produce U اقامه کردن ارائه دادن سند
submitting U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submit U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produces U اقامه کردن ارائه دادن سند
puts U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
To submit something to someone. U چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
put U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
putting U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
projected U ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project U ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projects U ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
sight bill U حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
hand it to (someone) <idiom> U به کسی اعتبار دادن
credit squeeze U کاهش دادن اعتبار
declaratory judgment U حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
dignify U شان و مقام دادن به
dignifies U شان و مقام دادن به
dignifying U شان و مقام دادن به
breaking U هتک حرز و ورود غیر قانونی به ملک غیر به هر شکل و به هر وسیلهای که باشد
give someone their due <idiom> U دادن اعتبار به شخص شایسته
overdraw U بیش از اعتبار حواله یا چک دادن
tenant by sufference U هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
skies U در مقام منیعی قرار دادن
sky U در مقام منیعی قرار دادن
binds U به صورتی که قابل اجرا باشد
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
selectable U آنچه قابل انتخاب باشد
bind U به صورتی که قابل اجرا باشد
appropriation U اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
privacy U قانونی که طبق آن داده شخصی است و توسط کاربران غیر مجاز قابل دستیابی نیست
easy to use U آنچه قابل فهم و انجام باشد
optional U آنچه قابل انتخاب شدن باشد
affirmatory U کلمه اثبات عبارت اثبات
prime U عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
manageable U آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
primed U عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
primes U عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
shares U حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
packet U شبکه قابل ارسال باشد تبدیل میکند
share U حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
shared U حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
machines U که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
floating U پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
binders U را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند
binder U را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند
machined U که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine U که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
packets U شبکه قابل ارسال باشد تبدیل میکند
facsimile U رونوشت عینی رونوشت
facsimiles U رونوشت عینی رونوشت
estate in remainder U ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
canonically U قانونا"
juristically U قانونا"
de jur U قانونا"
legally U قانونا"
ipso jure U قانونا
lawfully U قانونا"
vane U کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد
physical record U بیشترین واحد داده که در یک عملیات قابل ارسال باشد
convertible U پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
omr U و به صورتی که قابل پردازش در کامپیوتر باشد تبدیل میکند
computer readable U آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
convertibles U پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
vanes U کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد
overdraw U بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
request for discharge U عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
reference U فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
references U فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
planes U یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planing U یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
reprogram U تغییردادن برنامه به طوری که روی کامپیوتردیگری قابل اجرا باشد
digitize U تبدیل سیگنالهای آنالوگ به دیجیتال که قابل پردازش با کامپیوتر باشد
buzzing U نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzz U نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
relocatable U برنامه کامپیوتری که قابل بارشدن واجرا ازهرفضای حافظه باشد
buzzed U نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
planed U یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane U یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
address for service of a summons [address where a summons may be served] U آدرس کسی که با خواست برگ قابل خواندن باشد [حقوق]
hereditaments U هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
biddable U دارای دست قوی که قابل توپ زدن باشد پیشنهادشدنی
buzzes U نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
overdrafts U حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdraft U حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
reducing U تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
chips U خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chip U خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
linear U روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
Recent search history Forum search
1frangible
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com